چرا بیش از حد توجه میکنیم؟
همهی ما دوست داریم در روابط خود توجه ببینیم و توجه کنیم. اما گاهی اوقات، این توجه از حد تعادل خارج شده و یک طرف، بیش از اندازه به شریک عاطفی خود اهمیت میدهد. این مسئله میتواند ریشه در عوامل مختلفی داشته باشد که در این پست به بررسی آنها میپردازیم.
این عدم تعادل در توجه، نه تنها برای فردی که بیش از حد توجه میکند مخرب است، بلکه میتواند به رابطه نیز آسیب برساند. تصور کنید یک نفر دائماً در حال تلاش برای خوشحال کردن دیگری باشد، در حالی که طرف مقابل، بدون تلاش خاصی از این همه توجه بهرهمند میشود. این وضعیت، در دراز مدت، میتواند منجر به احساس خستگی، سرخوردگی و حتی رنجش در فرد شود.
- ✔️
ترس از دست دادن:
یکی از مهمترین دلایل، ترس از دست دادن شریک عاطفی است. فرد میترسد اگر به اندازهی کافی توجه نکند، طرف مقابل او را ترک کند. - ✔️
اعتماد به نفس پایین:
افرادی که اعتماد به نفس پایینی دارند، ممکن است احساس کنند لایق عشق و توجه نیستند و برای جبران این کمبود، بیش از حد تلاش میکنند. - ✔️
نیاز به تایید:
برخی افراد برای احساس ارزشمند بودن، نیاز به تایید و قدردانی از طرف شریک عاطفی خود دارند و برای به دست آوردن این تایید، بیش از حد توجه میکنند. - ✔️
احساس گناه:
گاهی اوقات فرد به دلیل اشتباهات گذشته یا احساس گناه، سعی میکند با توجه بیش از حد، اشتباهات خود را جبران کند. - ✔️
اشتیاق شدید:
در ابتدای رابطه، اشتیاق و هیجان زیاد میتواند باعث شود فرد بیش از حد توجه کند. - ✔️
عدم تعادل قدرت:
زمانی که در رابطه عدم تعادل قدرت وجود دارد، فردی که احساس ضعف میکند، ممکن است برای حفظ رابطه، بیش از حد توجه کند. - ✔️
نادیده گرفته شدن نیازهای شخصی:
افرادی که نیازهای خود را نادیده میگیرند، ممکن است انرژی خود را صرف توجه به نیازهای شریک عاطفی کنند. - ✔️
جستجوی کمال:
تلاش برای داشتن یک رابطهی بینقص و کامل، میتواند منجر به توجه بیش از حد و کنترلگری شود. - ✔️
مشکلات حل نشده:
وجود مشکلات حل نشده در رابطه، میتواند باعث شود فرد برای جلوگیری از بروز درگیری، بیش از حد مدارا کند و توجه نشان دهد. - ✔️
ترس از طرد شدن:
ترس از طرد شدن و تنها ماندن، میتواند انگیزه ای برای توجه بیش از حد باشد. - ✔️
مشکلات روانی:
در برخی موارد، توجه بیش از حد میتواند نشانه ای از مشکلات روانی مانند وابستگی یا اختلالات اضطرابی باشد. - ✔️
عادت:
گاهی اوقات توجه بیش از حد به یک عادت تبدیل می شود و فرد به طور ناخودآگاه این رفتار را تکرار می کند. - ✔️
عدم تعیین مرز:
نداشتن مرزهای مشخص در رابطه، به طرف مقابل اجازه میدهد تا از توجه و فداکاری فرد سوء استفاده کند. - ✔️
مشکل در برقراری ارتباط:
اگر فرد نتواند به طور موثر با شریک خود ارتباط برقرار کند، ممکن است از طریق توجه بیش از حد، سعی در جلب توجه و ابراز علاقه کند. - ✔️
عدم شناخت ارزش خود:
وقتی فرد ارزش خود را نمیداند، فکر میکند باید برای به دست آوردن عشق و توجه، تلاش زیادی کند.



چرا بیش از حد به شریک عاطفی توجه میکنیم؟
۱. نیاز به تایید و پذیرش
یکی از دلایل اصلی این رفتار، نیاز شدید به تایید و پذیرش از سوی شریک عاطفی است.فرد احساس میکند تنها با راضی نگه داشتن او و برآورده کردن تمام خواستههایش، میتواند عشق و توجه او را حفظ کند.این نیاز ریشه در دوران کودکی و روابط اولیهی فرد با والدین یا مراقبان خود دارد.اگر در کودکی به اندازهی کافی مورد توجه و محبت قرار نگرفته باشد، ممکن است در بزرگسالی برای جبران آن به طور افراطی به دنبال تایید دیگران باشد.در این حالت، فرد به جای اینکه ارزش خود را از درون بداند، به طور کامل به تایید و نظر شریک عاطفی وابسته میشود.
این وابستگی میتواند منجر به رفتارهای افراطی و از خودگذشتگی بیش از حد شود.به عبارت دیگر، فرد میترسد که اگر به اندازهی کافی خوب نباشد یا نتواند تمام نیازهای شریک خود را برآورده کند، او را از دست بدهد.این ترس میتواند بسیار فلج کننده باشد و باعث شود فرد به طور مداوم در حال تلاش برای جلب رضایت شریک خود باشد، حتی اگر این کار به ضرر خودش تمام شود.در نتیجه، فرد به تدریج هویت و استقلال خود را از دست میدهد و به سایهای از شریک عاطفی خود تبدیل میشود.
برای رهایی از این الگو، فرد باید تلاش کند که ارزش خود را از درون بداند و به تایید دیگران وابسته نباشد.
۲. ترس از تنهایی
ترس از تنهایی یکی دیگر از عوامل مهم در توجه بیش از حد به شریک عاطفی است.فرد از اینکه تنها بماند وحشت دارد و حاضر است هر کاری بکند تا رابطهاش را حفظ کند.این ترس میتواند ناشی از تجربیات ناخوشایند گذشته باشد، مانند از دست دادن یک فرد مهم در زندگی یا تجربهی انزوای اجتماعی.در این حالت، فرد رابطهی عاطفی خود را به عنوان تنها منبع امنیت و آرامش خود میبیند و به شدت از از دست دادنش میترسد.این ترس میتواند منجر به رفتارهای ناسالم و افراطی شود، مانند تحمل رفتارهای توهینآمیز یا نادیده گرفتن نیازهای شخصی.
فرد ممکن است فکر کند که هرچقدر بیشتر به شریک عاطفی خود توجه کند و او را راضی نگه دارد، احتمال اینکه او را ترک کند کمتر میشود.اما در واقعیت، این رفتار میتواند نتیجهی معکوس داشته باشد و باعث شود شریک عاطفی از او سوء استفاده کند یا احترامش را از دست بدهد.برای غلبه بر ترس از تنهایی، فرد باید تلاش کند که روابط اجتماعی خود را تقویت کند و به دنبال فعالیتهایی باشد که به او احساس ارزشمندی و شادی بدهند.
عزت نفس پایین</h2> </p> <p>عزت نفس پایین یکی از مهمترین عواملی است که باعث میشود فرد بیش از حد به شریک عاطفی خود توجه کند.
فردی که عزت نفس پایینی دارد، خود را لایق عشق و توجه نمیداند و فکر میکند باید برای به دست آوردن آن تلاش زیادی کند.</p> </p> <p>این افراد معمولاً به دنبال تایید و تحسین دیگران هستند و به راحتی تحت تاثیر نظرات آنها قرار میگیرند.آنها ممکن است خود را با دیگران مقایسه کنند و احساس کنند که به اندازهی کافی خوب نیستند.</p> </p> <p>در رابطهی عاطفی، این افراد ممکن است به طور مداوم از خود بپرسند که آیا شریکشان آنها را دوست دارد یا نه و آیا به اندازهی کافی برای او خوب هستند یا نه.
</p> </p> <p>این احساس ناامنی میتواند منجر به رفتارهای افراطی شود، مانند تلاش بیش از حد برای راضی نگه داشتن شریک عاطفی، نادیده گرفتن نیازهای شخصی و تحمل رفتارهای نامناسب.
</p> </p> <p>فردی که عزت نفس پایینی دارد، ممکن است فکر کند که تنها راه حفظ رابطهاش این است که تمام خواستههای شریک عاطفی خود را برآورده کند و هیچ اعتراضی نکند.</p> </p> <p>این رفتار میتواند باعث شود که شریک عاطفی از او سوء استفاده کند و به تدریج او را از خود دور کند.</p> </p> <p>برای افزایش عزت نفس، فرد باید تلاش کند که نقاط قوت خود را شناسایی کند، به خود احترام بگذارد و به نیازهای شخصی خود اهمیت بدهد.
</p> </p> <h2>۴.الگوهای رفتاری ناسالم</h2> </p> <p>گاهی اوقات، توجه بیش از حد به شریک عاطفی ریشه در الگوهای رفتاری ناسالمی دارد که فرد از دوران کودکی آموخته است.این الگوها میتوانند ناشی از روابط ناسالم والدین یا سایر افراد مهم در زندگی فرد باشند.</p> </p> <p>مثلا فردی که در خانوادهای بزرگ شده است که یکی از والدین به طور مداوم نیازهای دیگری را نادیده میگرفته است، ممکن است این الگو را در <a href=">روابط عاطفی خود تکرار کند.
این افراد ممکن است به طور ناخودآگاه جذب افرادی شوند که به آنها نیاز دارند و سعی کنند نقش نجاتدهنده را در زندگی آنها ایفا کنند.آنها ممکن است فکر کنند که تنها راه اثبات عشق و وفاداریشان این است که تمام نیازهای شریک عاطفی خود را برآورده کنند و هیچ خواستهای از او نداشته باشند.این الگوهای رفتاری ناسالم میتوانند بسیار مخرب باشند و باعث شوند فرد در روابط عاطفی خود احساس نارضایتی و ناامیدی کند.برای تغییر این الگوها، فرد باید ابتدا آنها را شناسایی کند و سپس با کمک یک متخصص، راهکارهای سالمتری برای برقراری ارتباط با دیگران را یاد بگیرد.
این شامل یادگیری مهارتهای ارتباطی موثر، تعیین مرزهای سالم و ابراز نیازهای شخصی است.
۵. تلاش برای کنترل رابطه
باور کنید یا نه، گاهی اوقات توجه بیش از حد به شریک عاطفی میتواند تلاشی پنهان برای کنترل رابطه باشد.فرد ممکن است ناخودآگاه فکر کند که با برآورده کردن تمام خواستههای شریک خود، میتواند او را در کنار خود نگه دارد و از ترک شدنش جلوگیری کند.این نوع کنترل، کنترل مستقیم و آشکار نیست، بلکه یک نوع کنترل غیرمستقیم و ظریف است که از طریق محبت و فداکاری بیش از حد اعمال میشود.فرد ممکن است با دادن هدایای گران قیمت، انجام کارهای غیرضروری و تحمل رفتارهای نامناسب، سعی کند شریک عاطفی خود را مدیون خود کند و او را از ترک کردنش باز دارد.
این رفتار میتواند ناشی از ترس عمیق از دست دادن کنترل و عدم اطمینان به خود باشد.فرد ممکن است فکر کند که اگر به اندازهی کافی خوب نباشد یا نتواند تمام نیازهای شریک خود را برآورده کند، او را از دست خواهد داد.این تلاش برای کنترل رابطه میتواند به مرور زمان خستهکننده و فرساینده باشد و باعث شود فرد احساس نارضایتی و ناامیدی کند.برای رهایی از این الگو، فرد باید تلاش کند که به خود اعتماد کند و بپذیرد که نمیتواند و نباید تمام جنبههای رابطه را کنترل کند.
۶. کاملا مطلوب گرایی در عشق
کاملا مطلوبگرایی در عشق میتواند یکی دیگر از دلایل توجه بیش از حد به شریک عاطفی باشد.فرد ممکن است تصوری غیرواقعی از عشق و رابطه داشته باشد و فکر کند که باید تمام نیازهای شریک خود را برآورده کند تا یک رابطهی عالی داشته باشد.این افراد معمولاً تحت تاثیر فیلمها، کتابها و تبلیغات رسانهای قرار میگیرند که تصویری اغراقآمیز از عشق و رابطه ارائه میدهند.آنها ممکن است فکر کنند که عشق واقعی به معنای از خودگذشتگی کامل و برآورده کردن تمام خواستههای شریک عاطفی است.این تصور غیرواقعی میتواند باعث شود که فرد به طور مداوم برای راضی نگه داشتن شریک خود تلاش کند و نیازهای شخصی خود را نادیده بگیرد.
در واقعیت، یک رابطهی سالم و پایدار نیازمند تعادل، احترام متقابل و توجه به نیازهای هر دو طرف است.
کاملا مطلوبگرایی در عشق میتواند باعث شود که فرد از واقعیتهای رابطه دور شود و دچار سرخوردگی و ناامیدی شود.برای داشتن یک رابطهی سالم، فرد باید تلاش کند که انتظارات خود را واقعبینانه کند و بپذیرد که هیچ رابطهای کامل نیست.
۷. احساس گناه
احساس گناه میتواند دلیل دیگری برای توجه بیش از حد به شریک عاطفی باشد.فرد ممکن است به دلیل اشتباهات گذشته یا احساس کمبود در رابطه، احساس گناه کند و سعی کند با محبت و توجه بیش از حد، این احساس را جبران کند.این افراد ممکن است به طور مداوم از شریک عاطفی خود عذرخواهی کنند و سعی کنند با انجام کارهای خوب، او را راضی نگه دارند.آنها ممکن است احساس کنند که لیاقت عشق و محبت شریک خود را ندارند و باید برای جبران این کمبود، تلاش بیشتری کنند.احساس گناه میتواند منجر به رفتارهای افراطی شود، مانند تحمل رفتارهای نامناسب و نادیده گرفتن نیازهای شخصی.
در واقعیت، مهمترین کار برای جبران اشتباهات گذشته، پذیرش مسئولیت، عذرخواهی با صداقت و تلاش برای اصلاح رفتار است.
محبت و توجه بیش از حد نمیتواند جایگزین این موارد شود و ممکن است حتی باعث شود شریک عاطفی احساس نارضایتی و سوء استفاده کند.برای رهایی از احساس گناه، فرد باید تلاش کند که خود را ببخشد و بپذیرد که همه اشتباه میکنند.
۸. وابستگی عاطفی
وابستگی عاطفی یکی از عوامل مهمی است که باعث میشود فرد بیش از حد به شریک عاطفی خود توجه کند.در این حالت، فرد به طور کامل به شریک خود وابسته است و بدون او نمیتواند زندگی کند.این افراد معمولاً ترس زیادی از ترک شدن دارند و حاضرند هر کاری بکنند تا رابطهشان را حفظ کنند.آنها ممکن است نیازهای شخصی خود را نادیده بگیرند و تمام تمرکز خود را روی راضی نگه داشتن شریک عاطفی خود بگذارند.وابستگی عاطفی میتواند ناشی از عوامل مختلفی باشد، مانند دوران کودکی نامناسب، تجربیات ناخوشایند گذشته و عزت نفس پایین.
این افراد معمولاً به دنبال تایید و تحسین شریک خود هستند و بدون آن احساس ناامنی و بیارزشی میکنند.
وابستگی عاطفی میتواند منجر به رفتارهای ناسالم شود، مانند کنترلگری، حسادت و تحمل رفتارهای توهینآمیز.برای رهایی از وابستگی عاطفی، فرد باید تلاش کند که استقلال خود را به دست آورد، عزت نفس خود را افزایش دهد و روابط اجتماعی خود را تقویت کند.
۹. اجتناب از تعارض
برخی افراد برای اجتناب از تعارض و درگیری با شریک عاطفی خود، بیش از حد به او توجه میکنند و سعی میکنند تمام خواستههایش را برآورده کنند.آنها از اینکه نظر مخالف خود را بیان کنند یا مرزهای شخصی خود را تعیین کنند میترسند، زیرا فکر میکنند این کار باعث ناراحتی و خشم شریکشان میشود.این افراد معمولاً در خانوادههایی بزرگ شدهاند که تعارض به عنوان یک امر منفی و مخرب تلقی میشده است و آنها یاد گرفتهاند که برای حفظ آرامش، باید از هرگونه درگیری اجتناب کنند.اجتناب از تعارض میتواند منجر به رفتارهای ناسالم شود، مانند نادیده گرفتن نیازهای شخصی، تحمل رفتارهای نامناسب و از دست دادن هویت فردی.
در واقعیت، تعارض سالم و سازنده میتواند به تقویت رابطه کمک کند و باعث شود طرفین بهتر یکدیگر را درک کنند.برای اجتناب از تعارض، فرد باید یاد بگیرد که چگونه به طور موثر و محترمانه نظرات و نیازهای خود را بیان کند و چگونه با شریک خود به توافق برسد.این شامل یادگیری مهارتهای ارتباطی موثر، همدلی و حل مسئله است.
</p> </p> <h2>۱۰.جبران کمبودهای عاطفی گذشته</h2> </p> <p>گاهی اوقات، توجه بیش از حد به شریک عاطفی میتواند تلاشی برای جبران کمبودهای عاطفی گذشته باشد.
فرد ممکن است در دوران کودکی یا در روابط قبلی خود، تجربهی کمبود عشق، توجه و حمایت را داشته باشد و سعی کند با محبت و توجه بیش از حد به شریک فعلی خود، این کمبودها را جبران کند.</p> </p> <p>این افراد ممکن است به طور مداوم به دنبال تایید و تحسین شریک خود باشند و احساس کنند که تنها با راضی نگه داشتن او میتوانند کمبودهای عاطفی خود را التیام بخشند.</p> </p> <p>این رفتار میتواند ناشی از احساس ناامنی، عزت نفس پایین و ترس از ترک شدن باشد.
</p> </p> <p>در واقعیت، جبران کمبودهای عاطفی گذشته نیازمند خودآگاهی، درمان و کار بر روی عزت نفس است.
</p> </p> <p>محبت و توجه بیش از حد به شریک عاطفی نمیتواند جایگزین این موارد شود و ممکن است حتی باعث شود فرد در یک چرخهی معیوب از نیاز و وابستگی گرفتار شود.</p> </p> <p>برای التیام کمبودهای عاطفی گذشته، فرد باید تلاش کند که به خود عشق بورزد، نیازهای شخصی خود را برآورده کند و روابط سالم و حمایتی برقرار کند.</p> </p> <p>این شامل یادگیری مهارتهای خود مراقبتی، تعیین مرزهای سالم و برقراری ارتباط موثر با دیگران است.
</p> </p> <h2>۱۱.احساس مسئولیت بیش از حد در قبال خوشحالی شریک</h2> </p> <p>برخی افراد احساس میکنند که مسئول خوشحالی شریک عاطفی خود هستند و باید هر کاری بکنند تا او را راضی و خوشحال نگه دارند.این افراد ممکن است فکر کنند که خوشحالی شریکشان به عملکرد آنها بستگی دارد و اگر شریکشان ناراحت باشد، آنها مقصر هستند.</p> </p> <p>این احساس مسئولیت بیش از حد میتواند ناشی از الگوهای خانوادگی ناسالم، عزت نفس پایین و ترس از ترک شدن باشد.
</p> </p> <p>این افراد ممکن است نیازهای شخصی خود را نادیده بگیرند و تمام تمرکز خود را روی راضی نگه داشتن شریکشان بگذارند، حتی اگر این کار به ضرر خودشان تمام شود.</p> </p> <p>در واقعیت، هر فرد مسئول خوشحالی خود است و هیچکس نمیتواند و نباید مسئول خوشحالی دیگری باشد.</p> </p> <p>انتظار اینکه شریک عاطفی شما مسئول خوشحالی شما باشد، غیرمنطقی و غیرعادلانه است و میتواند منجر به روابط ناسالم و وابسته شود.
</p> </p> <p>برای رهایی از این احساس مسئولیت بیش از حد، فرد باید یاد بگیرد که مرزهای سالم تعیین کند، به نیازهای شخصی خود اهمیت بدهد و بپذیرد که نمیتواند و نباید مسئول خوشحالی دیگری باشد.</p> </p> <p>این شامل یادگیری مهارتهای خود مراقبتی، برقراری ارتباط موثر و رها کردن کنترل است.</p> </p> <h2>۱۲.نیاز به دیده شدن و ارزشمند بودن</h2> </p> <p>در برخی موارد، فرد با توجه بیش از حد به شریک عاطفی خود، به دنبال دیده شدن و ارزشمند بودن است.
او ممکن است فکر کند که تنها با راضی نگه داشتن شریکش، میتواند توجه و محبت او را جلب کند و احساس کند که ارزشمند است.</p> </p> <p>این افراد معمولاً عزت نفس پایینی دارند و احساس میکنند که لایق عشق و توجه نیستند.</p> </p> <p>آنها ممکن است به طور مداوم به دنبال تایید و تحسین شریک خود باشند و بدون آن احساس ناامنی و بیارزشی کنند.</p> </p> <p>این رفتار میتواند ناشی از تجربیات ناخوشایند گذشته، دوران کودکی نامناسب و عدم حمایت کافی از سوی والدین باشد.
</p> </p> <p>در واقعیت، ارزش و شایستگی شما به عنوان یک انسان، به هیچ وجه به میزان توجهی که به شریک عاطفی خود میدهید، بستگی ندارد.</p> </p> <p>برای احساس ارزشمندی، فرد باید تلاش کند که عزت نفس خود را افزایش دهد، نقاط قوت خود را شناسایی کند و به دستاوردهای خود افتخار کند.</p> </p> <p>این شامل یادگیری مهارتهای خودآگاهی، خودپذیری و خود مراقبتی است.</p> </p> <h2>۱۳.تاثیر رسانهها و کلیشههای جنسیتی</h2> <p><img class=">رسانهها و کلیشههای جنسیتی میتوانند نقش مهمی در شکلگیری رفتارهای ناسالم در روابط عاطفی داشته باشند.
مثلا برخی از فیلمها و سریالها تصویری غیرواقعی از عشق و رابطه ارائه میدهند و به بینندگان القا میکنند که یک فرد عاشق باید تمام خواستههای شریک خود را برآورده کند و هیچگاه از خود نگذرد.در ضمن، کلیشههای جنسیتی میتوانند باعث شوند که زنان احساس کنند وظیفه دارند به طور مداوم از مردان مراقبت کنند و نیازهای آنها را برآورده کنند، در حالی که مردان ممکن است احساس کنند که نیازی به ابراز احساسات و همدلی با زنان ندارند.این کلیشهها میتوانند منجر به روابط نابرابر و ناسالم شوند و باعث شوند که یکی از طرفین احساس کند که مورد سوء استفاده قرار میگیرد.
برای داشتن یک رابطهی سالم، فرد باید آگاهانه از تاثیر رسانهها و کلیشههای جنسیتی بر رفتار خود آگاه باشد و سعی کند الگوهای رفتاری سالمتری را جایگزین آنها کند.این شامل یادگیری مهارتهای ارتباطی موثر، تعیین مرزهای سالم و برقراری روابط برابر و محترمانه است.در ضمن، فرد باید به این نکته توجه داشته باشد که عشق واقعی به معنای از خودگذشتگی کامل نیست، بلکه به معنای احترام متقابل، همدلی و توجه به نیازهای هر دو طرف است.با آگاهی از این موضوع، فرد میتواند از افتادن در دام الگوهای رفتاری ناسالم جلوگیری کند و یک رابطهی سالم و پایدار برقرار کند.
۱۴. ترس از دست دادن منبع حمایت عاطفی
در برخی روابط، فرد ممکن است شریک عاطفی خود را به عنوان تنها منبع حمایت عاطفی خود ببیند و از اینکه او را از دست بدهد، به شدت بترسد.این ترس میتواند باعث شود که فرد بیش از حد به شریکش توجه کند و سعی کند تمام خواستههایش را برآورده کند تا او را در کنار خود نگه دارد.این افراد معمولاً شبکههای اجتماعی محدودی دارند و به غیر از شریک عاطفی خود، با افراد دیگری ارتباط صمیمانه ندارند.آنها ممکن است به طور کامل به شریک خود وابسته باشند و بدون او احساس ناامنی و تنهایی کنند.
این وابستگی میتواند ناشی از تجربیات ناخوشایند گذشته، عزت نفس پایین و عدم اعتماد به خود باشد.
برای کاهش ترس از دست دادن منبع حمایت عاطفی، فرد باید تلاش کند که شبکههای اجتماعی خود را گسترش دهد و با افراد دیگری نیز ارتباط صمیمانه برقرار کند.این شامل شرکت در فعالیتهای اجتماعی، پیوستن به گروههای حمایتی و تقویت روابط خانوادگی است.با داشتن منابع حمایت عاطفی متعدد، فرد میتواند از وابستگی بیش از حد به شریک عاطفی خود جلوگیری کند و یک رابطهی سالمتر و متوازنتر برقرار کند.
۱۵. تلاش برای تغییر شریک
گاهی اوقات، توجه بیش از حد به شریک عاطفی میتواند تلاشی ناخودآگاه برای تغییر او باشد.فرد ممکن است فکر کند که با محبت و توجه بیش از حد میتواند رفتارهای نامناسب شریکش را تغییر دهد و او را به فرد بهتری تبدیل کند.این افراد معمولاً به دنبال اصلاح عیبهای شریک خود هستند و سعی میکنند با نصیحت کردن، انتقاد کردن و یا تلاش برای کنترل رفتارهای او، او را به شکل دلخواه خود درآورند.این تلاش برای تغییر شریک، معمولاً بینتیجه است و میتواند منجر به نارضایتی، سرخوردگی و درگیریهای مکرر شود.
در واقعیت، هیچکس نمیتواند دیگری را تغییر دهد، مگر اینکه خود فرد تمایل به تغییر داشته باشد.
برای داشتن یک رابطهی سالم، فرد باید شریک خود را همانطور که هست بپذیرد و از تلاش برای تغییر او دست بردارد.این شامل تمرکز بر نقاط قوت شریک، قدردانی از ویژگیهای مثبت او و پذیرش این واقعیت است که هیچکس کامل نیست.اگر رفتارهای شریک برای شما غیرقابل تحمل است، به جای تلاش برای تغییر او، باید تصمیم بگیرید که آیا میتوانید با این رفتارها زندگی کنید یا خیر.
۱۶. احساس ناامنی در رابطه
احساس ناامنی در رابطه میتواند یکی دیگر از دلایل توجه بیش از حد به شریک عاطفی باشد.فردی که احساس ناامنی میکند، ممکن است به طور مداوم نگران از دست دادن شریک خود باشد و سعی کند با محبت و توجه بیش از حد، این احتمال را کاهش دهد.این افراد معمولاً به دنبال نشانههایی از عدم علاقه در رفتار شریک خود هستند و هرگونه تغییر در رفتار او را به عنوان یک تهدید برای رابطه خود تلقی میکنند.آنها ممکن است به طور مداوم از شریک خود بپرسند که آیا آنها را دوست دارد یا نه و به دنبال تایید و اطمینان هستند.
احساس ناامنی در رابطه میتواند ناشی از تجربیات ناخوشایند گذشته، دوران کودکی نامناسب، عزت نفس پایین و یا رفتارهای نامناسب شریک باشد.برای کاهش احساس ناامنی در رابطه، فرد باید تلاش کند که اعتماد به نفس خود را افزایش دهد، ارتباط با صداقت و باز با شریک خود برقرار کند و از رفتارهای نامناسب او دوری کند.این شامل یادگیری مهارتهای ارتباطی موثر، تعیین مرزهای سالم و رها کردن ترس از ترک شدن است.در ضمن، فرد باید به این نکته توجه داشته باشد که هیچکس نمیتواند به طور کامل جلوی ترک شدن را بگیرد و تنها راه داشتن یک رابطهی پایدار، ایجاد اعتماد و احترام متقابل است.
۱۷. کمبود سرگرمی و علایق شخصی
وقتی فرد سرگرمی و علایق شخصی کمی داشته باشد، ممکن است تمام تمرکز خود را بر روی رابطه عاطفی بگذارد و بیش از حد به شریک خود توجه کند.این افراد معمولاً زمان زیادی را صرف فکر کردن به شریکشان میکنند و تمام تلاش خود را برای راضی نگه داشتن او به کار میگیرند.این کمبود فعالیتها و علایق دیگر، فرد را بیشتر به شریک خود وابسته میکند و باعث میشود که از زندگی شخصی خود غافل شود.این افراد معمولاً زمانی که شریکشان در دسترس نیست، احساس تنهایی و بیحوصلگی میکنند و نمیدانند چگونه وقت خود را بگذرانند.
برای داشتن یک رابطهی سالم و متوازن، فرد باید تلاش کند که سرگرمی و علایق شخصی خود را گسترش دهد و وقت بیشتری را صرف فعالیتهایی کند که به او احساس شادی و رضایت میدهند.این شامل یادگیری مهارتهای جدید، پیوستن به گروههای ورزشی یا هنری، سفر کردن و یا وقت گذراندن با دوستان و خانواده است.با داشتن یک زندگی شخصی غنی و پربار، فرد میتواند از تمرکز بیش از حد بر روی رابطه عاطفی خود جلوگیری کند و یک رابطهی سالمتر و پایدارتر برقرار کند.این امر نه تنها به فرد کمک میکند که احساس شادی و رضایت بیشتری داشته باشد، بلکه باعث میشود که شریک عاطفی نیز از حضور او در زندگیاش لذت بیشتری ببرد.







گاه پیش می آید که در رابطه عشق به اضطراب و دلهره تبدیل شود. تلاش برای جلب رضایت همیشگی شریک عاطفی، نه تنها او را خوشحال نمی کند، بلکه اعتماد به نفس را از بین می برد و رابطه را شکننده می کند. یادم می آید روزی تمام کارهای همسرم را انجام می دادم تا خوشحالش کنم، اما انگار هرچه بیشتر می کوشیدم، کمتر قدرم را می دانست.
بعضی ها فکر می کنند اگر کنترل همه چیز را به دست بگیرند، رابطه امن تر می شود. ولی واقعیت این است که محبت بی حد، گاهی چنان آزاردهنده می شود که طرف مقابل برای نفس کشیدن فضا می خواهد. رابطه سالم مثل باغبانی است؛ نهال اگر بیش از حد آب بخورد، نمی میرد، اما ریشه اش می پوسد.
یکی از خطاهای رایج، فراموش کردن خود در مسیر دوست داشتن دیگری است. وقتی همیشه در حال اجرای نقش “انسان کامل” هستیم، به مرور آن کسی می شویم که نه خودمان او را می شناسیم و نه دیگران. در سال های گذشته دیدم چگونه برخی چنان غرق در شریک زندگی شان شدند که بعد از جدایی حتی یادشان رفت چطور باید تنها زندگی کنند.
اشتباه بزرگ دیگر این است که تصور کنیم توجه بیش از حد نشانه عشق عمیق است. گاهی این رفتار فقط پوششی برای ترس های درونی ماست؛ ترس از شکست، ترس از طرد شدن، ترس از شناخته شدن. رابطه ای که بر پایه ترس بنا شده باشد، بالاخره روزی با اولین تندباد می لرزد. بهتر است به جای تبدیل شدن به سایه دیگری، آفتابی باشید که نور خود را دارد.