چرا در بعضی روابط احساس میکنیم که همه چیز به دست روزگار سپرده شده است؟
آیا تا به حال در رابطهای بودهاید که احساس کنید کنترل کمی بر جریان آن دارید؟ گویی همه چیز به شانس و اقبال بستگی دارد و شما فقط نظارهگر هستید. این حس ناخوشایند میتواند دلایل مختلفی داشته باشد. در این پست، به بررسی 15 دلیل اصلی این احساس در روابط میپردازیم:
عدم وجود اهداف مشترک:
وقتی طرفین رابطه هدف مشخصی برای آینده ندارند، احساس بیجهتی و رهاشدگی ایجاد میشود.عدم تعهد کافی:
اگر یکی یا هر دو طرف به طور کامل متعهد به حفظ و بهبود رابطه نباشند، حس میکنید که همه چیز به شانس واگذار شده است.ضعف در مهارتهای ارتباطی:
عدم توانایی در بیان واضح نیازها و احساسات منجر به سوء تفاهم و دور شدن از یکدیگر میشود.ترس از آسیبپذیری:
ناتوانی در نشان دادن ضعفها و احساسات واقعی، یک دیوار بین شما و طرف مقابل ایجاد میکند.عدم اعتماد:
وقتی به صداقت و وفاداری طرف مقابل شک دارید، نمیتوانید به طور کامل به آینده رابطه امیدوار باشید.تجارب تلخ گذشته:
اگر قبلاً در روابطی شکست خوردهاید، ممکن است به سختی بتوانید به رابطهای جدید اعتماد کنید.فشار بیرونی:
دخالت خانواده، دوستان و یا شرایط محیطی میتواند بر پویایی رابطه تاثیر گذاشته و احساس رهاشدگی ایجاد کند.عدم تلاش برای حل مشکلات:
اگر به جای مواجهه با مشکلات، از آنها فرار کنید، رابطه به تدریج فرسوده میشود.بیتوجهی به نیازهای یکدیگر:
نادیده گرفتن نیازهای عاطفی و فیزیکی طرف مقابل، حس تنهایی و بیاهمیتی را تقویت میکند.عدم وجود صمیمیت:
فقدان صمیمیت عاطفی، فیزیکی و معنوی، باعث ایجاد فاصله و احساس بیگانگی میشود.رویاپردازی بیش از حد:
داشتن انتظارات غیرواقعی از رابطه و طرف مقابل، منجر به ناامیدی و سرخوردگی میشود.عدم پذیرش تفاوتها:
تلاش برای تغییر طرف مقابل به جای پذیرش او، تنش و درگیری را افزایش میدهد.وابستگی بیش از حد:
اتکا بیش از حد به طرف مقابل برای شادی و رضایت، استقلال فردی را از بین میبرد.
وقتی احساس میکنیم در رابطه همه چیز به دست روزگار سپرده شده است
چرا در بعضی روابط احساس میکنیم که همه چیز به دست روزگار سپرده شده است؟
احساس اینکه در یک رابطه، کنترل اوضاع از دستمان خارج شده و همه چیز به دست “تقدیر” یا “روزگار” سپرده شده، تجربهای تلخ و طاقتفرسا است. این حس میتواند ناشی از عوامل متعددی باشد که در ادامه به ۱۵ مورد از آنها اشاره میکنیم:
1. عدم ارتباط موثر
وقتی طرفین نمیتوانند به درستی با یکدیگر ارتباط برقرار کنند، نیازها و خواستههایشان به درستی بیان نمیشود و در نتیجه، مشکلات کوچک به مرور زمان بزرگتر میشوند.این عدم شفافیت، احساس سردرگمی و ناتوانی در تغییر اوضاع را به وجود میآورد.فقدان گفتگوی با صداقت و صریح، باعث سوء تفاهمها و برداشتهای غلط میشود و طرفین احساس میکنند که در یک مسیر ناهموار و غیرقابل پیشبینی قدم برمیدارند.عدم توانایی در بیان احساسات و نیازها به شکل سالم و سازنده، منجر به انباشت نارضایتیها و سرخوردگیها میشود و احساس کنترل نداشتن بر رابطه را تقویت میکند.
توجه نکردن به زبان بدن و نشانههای غیرکلامی یکدیگر، میتواند باعث ایجاد فاصله و عدم همدلی شود و در نتیجه، ارتباط موثر و سازنده مختل شود.
اجتناب از صحبت کردن درباره مسائل مهم و اساسی، ترس از ایجاد درگیری و ناراحتی، منجر به پنهانکاری و دوری گزینی میشود و رابطه را به سمت بیهدفی سوق میدهد.انتقادهای پیدرپی و مخرب به جای ارائه بازخورد سازنده، باعث ایجاد فضای ناامن و بیاعتمادی در رابطه میشود و طرفین را از برقراری ارتباط موثر باز میدارد.گوش ندادن فعالانه به حرفهای یکدیگر و قطع کردن صحبتهای هم، نشاندهنده عدم احترام و توجه به نیازهای طرف مقابل است و احساس نادیده گرفته شدن را در او ایجاد میکند.
2. انتظارات غیر واقع بینانه
تصورات کاملا مطلوب و غیرمنطقی از یک رابطه، باعث میشود که وقتی واقعیت با انتظارات ما مطابقت نداشته باشد، احساس ناامیدی و سرخوردگی کنیم.این حس میتواند باعث شود که فکر کنیم رابطه به دست سرنوشت سپرده شده و هیچ کاری از دستمان برنمیآید.انتظار داشتن اینکه طرف مقابل همیشه و در همه حال مطابق میل ما رفتار کند، یک انتظار غیرمنطقی است و منجر به ایجاد تنش و نارضایتی در رابطه میشود.مقایسه رابطه خود با روابط دیگران (مخصوصا در شبکههای اجتماعی)، میتواند باعث ایجاد احساس کمبود و نارضایتی شود و انتظارات غیرواقعبینانهای را در ذهن ما ایجاد کند.
انتظار داشتن اینکه طرف مقابل بتواند تمام نیازهای عاطفی و روانی ما را برآورده کند، یک بار سنگین بر دوش او میگذارد و منجر به فرسودگی و نارضایتی هر دو طرف میشود.باور داشتن به اینکه عشق به تنهایی برای داشتن یک رابطه موفق کافی است، یک باور نادرست است.عشق تنها یکی از عوامل مهم در یک رابطه است و بدون تلاش، تعهد و سازگاری، نمیتوان به موفقیت دست یافت.انتظار داشتن اینکه طرف مقابل باید ذهن ما را بخواند و بدون اینکه نیازهایمان را بیان کنیم، آنها را برآورده کند، یک انتظار غیرمنطقی است و منجر به ایجاد سوء تفاهم و نارضایتی میشود.
فکر کردن به اینکه یک رابطه باید همیشه آسان و بیدردسر باشد، یک تصور اشتباه است.
هر رابطهای فراز و نشیبهای خود را دارد و برای موفقیت، نیاز به تلاش و تعهد هر دو طرف دارد.
3. عدم تعهد و مسئولیت پذیری
وقتی یکی از طرفین یا هر دو، به تعهدات خود در رابطه پایبند نیستند و از پذیرش مسئولیت کارهای خود شانه خالی میکنند، احساس بیثباتی و ناامنی در رابطه ایجاد میشود.این حس میتواند باعث شود که فکر کنیم رابطه محکوم به شکست است و نمیتوان به آن اعتماد کرد.بیتوجهی به نیازهای طرف مقابل و اولویت دادن به خواستههای شخصی، نشاندهنده عدم تعهد به رابطه است و باعث ایجاد احساس نادیده گرفته شدن و بیارزش بودن در طرف مقابل میشود.نقض قولها و عهدها، حتی اگر کوچک و بیاهمیت به نظر برسند، باعث از بین رفتن اعتماد و ایجاد احساس ناامنی در رابطه میشود.
فرار از حل مسائل و مشکلات رابطه و به تعویق انداختن آنها، باعث انباشت نارضایتیها و سرخوردگیها میشود و رابطه را به سمت بنبست سوق میدهد.عدم تلاش برای بهبود رابطه و رفع نقاط ضعف، نشاندهنده عدم تعهد به پیشرفت و پویایی رابطه است و باعث رکود و بیانگیزگی در هر دو طرف میشود.بیتوجهی به احساسات طرف مقابل و بیاهمیت جلوه دادن آنها، نشاندهنده عدم احترام و همدلی است و باعث ایجاد فاصله عاطفی در رابطه میشود.
</p> </p> <h2>4.
الگوهای رفتاری مخرب</h2> </p> <p>وجود الگوهای رفتاری مخرب مانند سوء استفاده عاطفی، حسادت، کنترلگری و بیاحترامی، باعث ایجاد فضای سمی و ناامن در رابطه میشود.این الگوها میتوانند باعث شوند که قربانی احساس کند هیچ کنترلی بر اوضاع ندارد و همه چیز به دست “> </p> </p> <p>انتقادهای پیدرپی و مخرب، تحقیر، تمسخر و توهین، باعث تخریب عزت نفس و اعتماد به نفس طرف مقابل میشود و او را در موضع ضعف و ناتوانی قرار میدهد.</p> </p> <p>حسادت بیش از حد و کنترلگری، باعث ایجاد محدودیت و خفقان در رابطه میشود و آزادی و استقلال طرف مقابل را سلب میکند.
</p> </p> <p>سوء استفاده عاطفی، شامل رفتارهایی مانند تهدید، ارعاب، باجگیری عاطفی و دستکاری احساسات، باعث ایجاد ترس و وحشت در رابطه میشود و طرف مقابل را در حالت دفاعی قرار میدهد.
</p> </p> <p>سکوت در برابر رفتارهای مخرب و تحمل آنها، باعث تداوم این الگوها و تشدید اثرات منفی آنها بر رابطه میشود.</p> </p> <p>تکرار الگوهای رفتاری مخرب، حتی پس از تلاش برای تغییر آنها، نشاندهنده نیاز به کمک حرفهای و مشاوره است.</p> </p> <p>ناآگاهی از وجود الگوهای رفتاری مخرب و انکار آنها، مانع از حل مشکلات و بهبود رابطه میشود.</p> </p> <h2>5.عدم استقلال فردی</h2> </p> <p>وقتی یکی از طرفین یا هر دو، به شدت به یکدیگر وابسته هستند و هویت خود را در رابطه تعریف میکنند، احساس استقلال و آزادی عمل خود را از دست میدهند.
این وابستگی میتواند باعث شود که فکر کنند سرنوشت آنها به سرنوشت طرف مقابل گره خورده و هیچ کنترلی بر زندگی خود ندارند.</p> </p> <p>ترس از تنهایی و رها شدن، باعث میشود که افراد در یک رابطه ناسالم و نارضایتیبخش باقی بمانند و از ترک آن اجتناب کنند.</p> </p> <p>عدم داشتن علایق و سرگرمیهای شخصی، باعث میشود که افراد تمام وقت و انرژی خود را صرف رابطه کنند و از نیازهای خود غافل شوند.</p> </p> <p style=" text-align: center>
وابستگی مالی و اقتصادی به طرف مقابل، باعث میشود که افراد احساس کنند مجبور هستند در رابطه بمانند و نمیتوانند آزادانه تصمیم بگیرند.
از بین رفتن مرزهای شخصی و عدم توانایی در نه گفتن، باعث میشود که افراد مورد سوء استفاده قرار بگیرند و احساس کنند کنترلی بر زندگی خود ندارند.نادیده گرفتن نیازهای شخصی و اولویت دادن به نیازهای طرف مقابل، باعث فرسودگی و نارضایتی میشود و احساس عدم تعادل در رابطه را ایجاد میکند.عدم داشتن حمایت اجتماعی و ارتباط با دوستان و خانواده، باعث میشود که افراد احساس تنهایی و انزوا کنند و بیش از حد به رابطه وابسته شوند.
6. مشکلات حل نشده گذشته
مسائل و مشکلاتی که در گذشته در رابطه رخ داده و به درستی حل نشدهاند، میتوانند به صورت زخمهای کهنه باقی بمانند و در زمانهای بحرانی دوباره سر باز کنند.این زخمها میتوانند باعث شوند که احساس کنیم رابطه محکوم به تکرار اشتباهات گذشته است و هیچ امیدی به بهبود وجود ندارد.عدم بخشش و رها کردن اشتباهات گذشته، باعث ایجاد کینه و نفرت میشود و رابطه را مسموم میکند.تکرار بحث و جدل درباره مسائل گذشته، نشاندهنده عدم حل آنها و عدم توانایی در رها کردن آنها است.
بهرهگیری از اشتباهات گذشته به عنوان اهرم فشار و تهدید، باعث تخریب اعتماد و ایجاد احساس ناامنی در رابطه میشود.
انکار وجود مشکلات گذشته و تلاش برای نادیده گرفتن آنها، مانع از حل آنها و بهبود رابطه میشود.عدم یادگیری از اشتباهات گذشته و تکرار آنها، باعث ایجاد چرخه معیوب و تکراری در رابطه میشود.به تعویق انداختن حل مشکلات گذشته و امیدوار بودن به اینکه زمان آنها را حل خواهد کرد، یک رویکرد غیر فعال و ناکارآمد است.
7. تغییر شرایط زندگی
تغییرات بزرگ در زندگی مانند تغییر شغل، مهاجرت، تولد فرزند یا فوت عزیزان، میتوانند فشار زیادی بر رابطه وارد کنند و باعث ایجاد تنش و ناآرامی شوند.این تغییرات میتوانند باعث شوند که احساس کنیم رابطه دیگر مانند گذشته نیست و همه چیز از کنترل خارج شده است.عدم تطابق با شرایط جدید و ناتوانی در سازگاری با تغییرات، باعث ایجاد اختلاف نظر و درگیری در رابطه میشود.عدم حمایت از یکدیگر در شرایط سخت و دشوار، باعث احساس تنهایی و رها شدن در رابطه میشود.فراموش کردن نیازهای عاطفی یکدیگر در بحبوحه مشکلات، باعث ایجاد فاصله عاطفی و نارضایتی در رابطه میشود.
عدم اختصاص زمان کافی به یکدیگر و تمرکز بیش از حد بر مشکلات، باعث از بین رفتن صمیمیت و شور و شوق در رابطه میشود.
نادیده گرفتن اثرات تغییرات بر رابطه و تلاش برای حفظ روال عادی، یک رویکرد غیر واقع بینانه و ناکارآمد است.عدم برقراری ارتباط موثر و بیان احساسات و نگرانیها، باعث انباشت نارضایتیها و سرخوردگیها میشود.
8. مقایسه با دیگران
مقایسه رابطه خود با روابط دیگران (مخصوصا در شبکههای اجتماعی)، میتواند باعث ایجاد احساس کمبود و نارضایتی شود.این مقایسهها میتوانند باعث شوند که فکر کنیم رابطه ما به اندازه کافی خوب نیست و محکوم به شکست است.فراموش کردن این نکته که هر رابطهای منحصر به فرد است و شرایط خاص خود را دارد، باعث میشود که انتظارات غیرواقعبینانهای از رابطه خود داشته باشیم.توجه بیش از حد به ظاهر روابط دیگران و نادیده گرفتن مشکلات و چالشهای آنها، باعث میشود که تصویر نادرستی از واقعیت داشته باشیم.
احساس حسادت و رقابت با دیگران، باعث مسموم شدن رابطه میشود و از شادی و رضایت ما میکاهد.
کاهش اعتماد به نفس و احساس بیارزشی، باعث میشود که نسبت به رابطه خود بدبین باشیم و فکر کنیم که استحقاق خوشبختی را نداریم.فراموش کردن نقاط قوت و زیباییهای رابطه خود، باعث میشود که تنها بر روی نقاط ضعف تمرکز کنیم و از جنبههای مثبت آن غافل شویم.مقایسه مداوم رابطه خود با روابط دیگران، باعث ایجاد نارضایتی مزمن و احساس بدبختی میشود.
9. عدم وجود اهداف مشترک
وقتی طرفین اهداف و برنامههای متفاوتی برای آینده دارند، هماهنگی و همکاری در رابطه دشوار میشود. این تفاوتها میتوانند باعث شوند که احساس کنیم در دو مسیر جداگانه حرکت میکنیم و هیچ آیندهای با هم نداریم. عدم توافق بر سر مسائل مهم زندگی مانند محل زندگی، شغل، فرزندآوری و مدیریت مالی، باعث ایجاد اختلاف نظر و درگیری در رابطه میشود. اولویت دادن به اهداف شخصی و نادیده گرفتن اهداف مشترک، نشاندهنده عدم تعهد به آینده رابطه است. تلاش برای تحمیل اهداف شخصی به طرف مقابل، باعث ایجاد مقاومت و نارضایتی میشود. عدم گفتگو و مذاکره درباره اهداف، باعث ایجاد سوء تفاهم و سردرگمی میشود. تغییر مداوم اهداف و عدم ثبات، باعث ایجاد بیاعتمادی و ناامنی در رابطه میشود. عدم داشتن چشمانداز مشترک برای آینده، باعث میشود که رابطه بیهدف و سرگردان به نظر برسد.
10. مشکلات جنسی
این مشکلات میتوانند ناشی از عوامل مختلفی مانند استرس، خستگی، مشکلات جسمی یا روانی، یا عدم تطابق جنسی باشند.حل نشدن این مشکلات میتواند باعث شود که احساس کنیم رابطه رو به زوال است و هیچ امیدی به بهبود وجود ندارد.</p> </p> <p>عدم برقراری ارتباط با صداقت و صریح درباره مسائل جنسی، باعث ایجاد خجالت و پنهانکاری میشود.</p> </p> <p>نادیده گرفتن نیازهای جنسی یکدیگر، باعث ایجاد نارضایتی و سرخوردگی میشود.</p> </p> <p>فشار آوردن به طرف مقابل برای انجام فعالیتهای جنسی که تمایلی به آنها ندارد، باعث ایجاد ترس و اضطراب میشود.
</p> </p> <p>احساس گناه یا شرم درباره مسائل جنسی، باعث میشود که افراد از لذت بردن از رابطه جنسی خودداری کنند.
</p> </p> <p>مقایسه رابطه جنسی خود با دیگران، باعث ایجاد نارضایتی و احساس کمبود میشود.</p> </p> <p>به تعویق انداختن حل مشکلات جنسی و امیدوار بودن به اینکه خود به خود حل خواهند شد، یک رویکرد غیر فعال و ناکارآمد است.</p> </p> <h2>11.دخالت دیگران</h2> </p> <p>دخالت خانواده، دوستان یا سایر افراد در رابطه، میتواند باعث ایجاد تنش و اختلاف نظر شود.این دخالتها میتوانند باعث شوند که احساس کنیم رابطه ما تحت کنترل دیگران است و هیچ اختیاری از خود نداریم.
</p> </p> <p>اجازه دادن به دیگران برای تصمیمگیری درباره مسائل مربوط به رابطه، باعث تضعیف استقلال و اقتدار طرفین میشود.</p> </p> <p>پذیرفتن نظرات و توصیههای غیرمنطقی دیگران، باعث ایجاد سوء تفاهم و درگیری در رابطه میشود.</p> </p> <p>بیان کردن مشکلات رابطه با دیگران، باعث افشای اسرار و ایجاد بیاعتمادی میشود.</p> </p> <p>مقایسه رابطه خود با روابط دیگران و پیروی از الگوهای رفتاری آنها، باعث از بین رفتن اصالت و هویت رابطه میشود.
</p> </p> <p>عدم تعیین مرزهای مشخص برای دخالت دیگران، باعث میشود که آنها به راحتی در رابطه ما نفوذ کنند.</p> </p> <p>نادیده گرفتن اثرات منفی دخالت دیگران بر رابطه و عدم تلاش برای مقابله با آنها، باعث تداوم این وضعیت میشود.</p> </p> <h2>12.عدم قدردانی</h2> <p><img class=">وقتی طرفین از یکدیگر قدردانی نمیکنند و زحمات و تلاشهای همدیگر را نادیده میگیرند، احساس بیارزشی و نادیده گرفته شدن به وجود میآید.
این حس میتواند باعث شود که فکر کنیم رابطه ما فاقد صمیمیت و عشق است و هیچ انگیزهای برای ادامه دادن نداریم.فراموش کردن کلمات محبتآمیز و جملات تشویقآمیز، باعث کاهش صمیمیت و گرمی در رابطه میشود.نادیده گرفتن کارهای کوچک و بزرگ که طرف مقابل برای خوشحالی ما انجام میدهد، باعث احساس نارضایتی و بیمهری میشود.انتقاد کردن بیش از حد و تعریف نکردن از نقاط قوت و ویژگیهای مثبت طرف مقابل، باعث تضعیف اعتماد به نفس و کاهش انگیزه او میشود.مقایسه کردن طرف مقابل با دیگران و بیان کردن کمبودهای او، باعث ایجاد احساس بیارزشی و عدم پذیرش میشود.
عدم ابراز احساسات و نیازها به صورت کلامی و غیر کلامی، باعث میشود که طرف مقابل احساس کند دوستش نداریم و به او اهمیت نمیدهیم.به تعویق انداختن ابراز قدردانی و محبت و امیدوار بودن به اینکه طرف مقابل خودش متوجه خواهد شد، یک رویکرد غیر فعال و ناکارآمد است.
13. عدم وجود سرگرمی و تفریح مشترک
وقتی طرفین هیچ فعالیت تفریحی و سرگرمکنندهای با هم انجام نمیدهند، رابطه آنها کسلکننده و یکنواخت میشود.این یکنواختی میتواند باعث شود که احساس کنیم رابطه ما فاقد هیجان و شادی است و هیچ انگیزهای برای وقت گذراندن با هم نداریم.فراموش کردن این نکته که تفریح و سرگرمی یکی از نیازهای اساسی هر فردی است، باعث میشود که از اهمیت آن در رابطه غافل شویم.عدم اختصاص زمان کافی به تفریح و سرگرمی، باعث میشود که رابطه ما از طراوت و شادابی خود محروم شود.انجام فعالیتهای تکراری و خستهکننده، باعث میشود که تفریح و سرگرمی به یک وظیفه تبدیل شود.
عدم تلاش برای پیدا کردن فعالیتهای جدید و هیجانانگیز، باعث میشود که رابطه ما در یک چرخه تکراری گیر بیفتد.
مقایسه فعالیتهای تفریحی خود با دیگران و احساس کمبود، باعث میشود که از لذت بردن از فعالیتهای خود غافل شویم.به تعویق انداختن تفریح و سرگرمی و امیدوار بودن به اینکه در آینده وقت بیشتری برای آن خواهیم داشت، یک رویکرد غیر واقع بینانه و ناکارآمد است.
14. عدم وجود صمیمیت عاطفی
صمیمیت عاطفی به معنای احساس نزدیکی، اعتماد و همدلی با طرف مقابل است.وقتی این صمیمیت در رابطه وجود نداشته باشد، احساس تنهایی و انزوا میکنیم و رابطه ما سطحی و بیروح به نظر میرسد.این فقدان صمیمیت میتواند باعث شود که فکر کنیم رابطه ما رو به پایان است و هیچ ارتباط عمیقی بین ما وجود ندارد.عدم به اشتراک گذاشتن احساسات و افکار عمیق با طرف مقابل، باعث ایجاد فاصله عاطفی و احساس تنهایی میشود.نادیده گرفتن احساسات و نیازهای عاطفی یکدیگر، باعث احساس بیمهری و نادیده گرفته شدن میشود.انتقاد کردن بیش از حد و عدم ارائه حمایت عاطفی، باعث تضعیف اعتماد و ایجاد ناامنی در رابطه میشود.
مقایسه کردن رابطه خود با دیگران و احساس کمبود صمیمیت، باعث ایجاد نارضایتی و احساس بدبختی میشود.
عدم ابراز محبت و علاقه به صورت کلامی و غیر کلامی، باعث میشود که طرف مقابل احساس کند دوستش نداریم و به او اهمیت نمیدهیم.به تعویق انداختن ایجاد صمیمیت عاطفی و امیدوار بودن به اینکه به مرور زمان به وجود خواهد آمد، یک رویکرد غیر فعال و ناکارآمد است.
15. بیماریهای روانی
وجود بیماریهای روانی مانند افسردگی، اضطراب، اختلالات شخصیتی یا PTSD در یکی از طرفین یا هر دو، میتواند تاثیر زیادی بر رابطه داشته باشد.این بیماریها میتوانند باعث ایجاد مشکلات ارتباطی، رفتارهای مخرب و احساسات منفی شوند.حل نشدن این مشکلات میتواند باعث شود که احساس کنیم رابطه ما تحت تاثیر نیروهای خارجی است و هیچ کنترلی بر آن نداریم.عدم تشخیص و درمان به موقع بیماریهای روانی، باعث تشدید علائم و وخیمتر شدن وضعیت رابطه میشود.نادیده گرفتن اثرات بیماریهای روانی بر رابطه و تلاش برای نادیده گرفتن آنها، یک رویکرد غیر واقع بینانه و ناکارآمد است.
عدم حمایت از طرف مقابل در طول درمان و عدم درک شرایط او، باعث احساس تنهایی و رها شدن میشود.
احساس شرم یا گناه درباره بیماریهای روانی، باعث میشود که افراد از درمان خودداری کنند.مقایسه کردن شرایط خود با دیگران و احساس کمبود، باعث ایجاد نارضایتی و احساس بدبختی میشود.به تعویق انداختن درمان و امیدوار بودن به اینکه بیماری خود به خود درمان خواهد شد، یک رویکرد غیر فعال و ناکارآمد است.







یه رابطه داشتم که حس میکردم تموم اتفاقاش دست خداست. میرفتم تو جمع خانوادگی طرف و احساس میکردم یه آدم غریبهام. هر حرفی میزدم انگار به دیوار میخورد و یه جوری بود که انگار هیچ کنترلی روی هیچ چیزی ندارم.
بعضی وقتا آدما اصلا حاضر نیستن راجع به رازهای قدیمی رابطه حرف بزنن. میگن بذار گذشته بمونه، ولی همین رفتار مثل یه نارنجک ضامن کشیده تو رابطه میمونه و هر لحظه ممکنه ترکیده بشه. طعم این موضوع رو خوب میدونم.
یکم از بدترین حس هایی که توی رابطه تجربه کردم این بود که هر دعوامون تبدیل میشد به یه معرکه جدید. انگار نه انگار دیروز هم همین دعوا رو داشتیم. آدم احساس باخت میکنه وقتی میبینه هیچ چیزی حل نمیشه و همه چیز داره تکرار میشه.
کاش اون موقع میدونستم که مقایسه رابطه با دیگران فقط آدم رو خرابتر میکنه. دیدن عکس های خوشحال بقیه توی شبکههای اجتماعی باعث میشد فکر کنم رابطه ما ایراد داره. بعد فهمیدم هر رابطهای داستان خودش رو داره.
یه چیزی که خیلی کمک میکنه اینه که حداقل یکی دوتا خاطره مشترک قشنگ داشته باشین. یه جای خاص، یه آهنگ خاص یا حتی یه شوخی بین خودتون. وقتی همه چیز سخت میشه، یادآوری همون خاطرات میتونه یه کم فشار رو کمتر کنه.